یا سلام!
شوتک هشتم یک مشافر!( شماها الان باید دشته ژمعی بگین:شلام شوتک!)... به خاطر شه چارتا شفری که پیش اومد تونشتم ژاهرا چن روژی پاک باشم... پاک پاک... اما فکرش اژ شرم بیرون نمی رف!... اما الان تشمیم دارم ترک کنم!دوش دارم منم باژ پاک شم... پاک پاک...!!
...
خب آخه من که مقشر نیشتم ... منقل... ببخشین!... شیشتم که تو اتاقت باشه و دم دشت... اون چراغ مانیتور وموش هم روشن... ناخواشته دشتت رو میبره رو دکمه پاور... باور کنین من اشلا اهل این حرفا نبودم...
تقشیر رفیق ناباب بود و مواد خوب... هرچن تاژگیا موادشم دیگه خوب نیش هی دیش کانکتمون می کنه...
اولش اژ روی کنژکاوی شروع شد... فکرشم نمی کردم کارم به این ژاها بکشه... اژ هفته ای یکی دوبار... چک کردن ایمیل... بعد بیشتر شد... دیگه ایمیل جواب نیمیداد... کارمون کیشید به وبلاگ... اولا فقط می خوندم... کم کم دشتمون به کیبردم باژ شد... بعد یه وبلاگم دیگه جواب نداد... وبلاگا چن تا شد... کفاف نیمیداد... یه کمم رفتم شراغ چت... البت خوش بختانه تا حالا گرفتار چت نشده م یعنی شعی خودمو کردم کنترلش کنم... هرچن این مشنژر بد چیژیه... وقتایی که همه چراغا خاموشه آدم حش می کنه پای بشاط تنهاش... حال آدم میره تو قوطی...
اولاش باور نیمی کردم منم معتاد شده م... آخه هنوژ شین و شینم جابه جا نشده بود... اما الان... دیگه حرف ژدنمم تابلو شده...
شاید مژبور شدم روژا خودمو ببندم به تخت... شاید جواب داد...
طناب دارین؟!
.........................................................................................
1.فکر نکنین سرم خورده به سنگا... نه بابا! جو گیری بعد از دیدن قبض تلفنه... اگه ای دی اس الش کنم ... فکر نکنم دیگه نیازی به طناب باشه!!!
2. الکی دلتونو خوش نکنین سوتک هم چنان پابرجاست... به این راحتیام شرش کم نمی شه!!
دعا یادتون نره!